اولیــن قدم های دردونــــه
عالیه،محشره،خیلی نازه،اصلا بهتر بگم غیر قابل توصیفه......
تا مادر نباشیو مدتها واسه دیدن این لحظه انتظار نکشیده باشی نمیدونی چی میگم؟!!!
وقتی می بینی که جگر گوشه ات با چه مشقتی بلند میشه و روی پاهای خودش می ایسته از خوشحالی بال در میاری. وخوشحال و خندان تر از اون موقع، وقتیه که می بینی با اون پاهای کوچولو موچولوش چند قدم بر می داره!!!
سه شنبه شب یعنی22/11/92 (ببخشید وقت نشد همون موقع بنویسم) برای اولین بار راه رفتی. من و بابایی داشتیم از خوشحالی پرواز میکردیم انگار کل دنیا رو یکجا بهمون داده بودن.اون شب یکی از بهترین شبای زندگی من و بابایی بود.تو اون شب رو واسه ما تبدیل به یک شب به یاد ماندنی کردی...
پسر گلم،امیر علی جانم انشا ا... که همیشه جاهای خوب قدم بر داری و بتونی پله های موفقیت را بالا بری.