نفسم ب نفست بنده...
سلام من با کمی تأخیر اومدم.علت این تأخیر چند وقته اینه ک ما سه ماهی است ک اسباب کشی کردیم و اومدیم شیراز.
تا چند وقت هم از خوشحالی هنوز تو شوک بودم و اصلا باورم نمیشد.
ودلیل دیگه اش هم اینه ک ما خونه آقاجون اینا نت نداریم و فقط وقتی میاییم خونه بابا جون می تونم کمی به وبت سر بزنم.که البته امیر علی خان هم انقد وروجک شده ک همون سر زدن ها هم گاهی وقتا میشه ی خط در میون.😉
گل پسرم دو سه ماهی هس ک حرف میزنه. البته ناگفته نماند ک اولاش مثل همه نی نی ها دست و پا شکسته حرف میزد. مثلا به کفش میگفت: اَش . یا هرچیزی ک میخواست بهش اشاره میکرد و میگفت: اَت
حالا دیگه با حرف زدنای شیرینش منظور خودش رو میرسونه.
امیــر علــــی عزیزم اونقد شیرین زبونه ک گاهی وقتا من و باباش رو با اسم کوچیک صدا میزنه...😉😉😉
راستی یادم رفت ک بگم نفس من از 15اسفند دیگه از شیر گرفته شد و حالا واسه خودش مردی شده البته ی مرد دو سال و دوماهه...😃😃😃
از وقتی گل پسری رو از شیر گرفتم خیلی بهتر می تونم براش وقت بذارم و باهاش بازی کنم.
امیـــر علـــــــی دلبندم نفسم ب نفست بنده , نفس بنده ...😘😘😘