یکسالگی نفســـم...
بعد از یه غیبت طولانی حدودا 80 روزه من اومدم با یه عالمه خبرای جدید:
اول از همه اینکه امسال اولین سالی بود که لحظه سال تحویل امیـــر علــــی عزیـــزم هم کنار ما بود .
بعد از تعطیلات عیـــد سه تایی رفتیم مشهد. امیر علی برای اولین بار بود که به پابوس امام رضا(ع) میرفت.
گل پسرم یکساله شد.
30 فروردین شب تولد حضرت زهرا (س) توی خونه بابا جون یه تولد مفصل واسه امیـــــرعلــــــــی گرفتیم... خداروشکر همه بودن... ولی متاسفانه در حال حاضر عکسی موجود نیس که بذارم.
امیر علی ماشا ا... این روزا دیگه کاملا مثل یه حرفه ای راه میــــره،کلمات مامان،بابا هم قشنگ ادا میـــکنه...
توی غذا خوردن هم خیـــلی بهتر از قبل شده،ولی هنوز هم اونجوری که دوست دارم غذا نمی خوره.البـــته میگن ستون تا ستون فرجـه.
اون هفته هم متوجه رویش نهمین مروارید دهانش شدم.اما اینبار دندان آسیاب کوچک...راستــــــی واسه گل پسرم یک مسواک انگشتی خوشکل هم خریدم تا به مسواک زدن عادتش بدم.